وقتی به یاد می آورم این همه کم محلی به خدا را
احساس می کنم او ساعت ها
پشت در اتاقش دو زانو نشسته و
فقط برای من اشک ریخته است!
وقتی به یاد می آورم این همه کم محلی به خدا را
احساس می کنم او ساعت ها
پشت در اتاقش دو زانو نشسته و
فقط برای من اشک ریخته است!